مددکار باید به هر کاری تن بدهد تا اجتماعش را بهتر کند. این آدم ها اشتباه می کنند که فکر می کنند با تغییر حکومت یا دولت و از راه سیاست باید جامعه را بهتر کرد. نه، این درست نیست. باید رفت و از ته ته جامعه شروع کرد.
این تنها بخشی از یکی از توصیه های ارزشمند ستاره فرمانفرمائیان مادر مددکار اجتماعی ایران است. ستاره فرمانفرمائیان از فعالان اجتماعی ایران و از شخصیت های برجسته ی بین المللی است...
مددکار ستاره فرمانفرمائیان مادر مددکار اجتماعی ایران
"مددکار باید به هر کاری تن بدهد تا اجتماعش را بهتر کند. این آدم ها اشتباه می کنند که فکر می کنند با تغییر حکومت یا دولت و از راه سیاست باید جامعه را بهتر کرد. نه، این درست نیست. باید رفت و از ته ته جامعه شروع کرد. باید ریشه های درد را شناخت وگرنه یک روز قاجار، یک روز پهلوی یک روز هم جمهوری... در اتاق های تهران نشستن فایده ندارد. هیچ اتاقی فایده ندارد، میز آدم را تنبل می کند. باید رفت در این حلبی آبادها در جا ای که پشتی ندارد نشست و از این مرد جوان پرسید چرا این قدر بچه درست می کند. باید به زن ها نه گفتن را یاد داد. باید به مرد ها یاد داد که محبت و مردانگی به سیلی نیست که به گوش زن و بچه شان می زنند. برای این کار اگر لازم است باید در مسجد نشست، اگر لازم است باید به شهرنو رفت، باید نترسی اگر تمام تنت شپش بگذارد، اگر نگذارد که نمی فهمی شپش یعنی چی. اگر روغن شیطان نمالیده باشی بر پوست کسی چه می دانی سوزش یعنی چه"
این تنها یکی از توصیه های ارزشمند ستاره فرمانفرمائیان مادر مددکار اجتماعی ایران است .ستاره فرمانفرمائیان از فعالان اجتماعی ایران و از شخصیت های برجسته ی بین المللی است و سالها ریاست سازمان مددکاری اجتماعی ایران را در دوره ی پهلوی برعهده داشت. عبدالحسین میرزا فرمانفرما پدر ستاره، نوهی عباس میرزا بود مادر ایشان معصومه بود دکتر مصدق نیز خواهرزاده ی فرمانفرما بود.
ستاره تا سنین نوجوانی در ایران تحصیل کرد و پس از فوت پدر برای ادامه ی تحصیل راهی آمریکا شد او اولین دانشجوی ایرانی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود که لیسانس جامعه شناسی گرفت و پس از آن برای گرفتن فوق لیسانس در مددکاری اجتماعی به دانشگاه شیکاگو رفت. پس از پایان تحصیلات در همانجا ماند سپس با یک دانشجوی هندی ازدواج کرد که نهایتا به جدایی رسید ایشان از تنها ازدواجشان دارای فرزندی به نام میترا شدند.
ستاره از همان نوجوانی غمخوار، سنگ صبور و چاره ساز بود. او در همان روزگار شوکت فرمانفرمائی هم در قصر بزرگشان محرم خدمه و کارکنان بود و هنوز جوان بود که اجازه گرفت تا همراه همسر سفیر آمریکا در تهران (که گروهی از همسران دیپلمات های مقیم تهران را برای کارهای خیریه گرد آورده بود) به گودهای جنوب شهر برود که هزاران تن در حاشیه برکه ای از لجن و انواع بیماری ها، آن جا می لولیدند.
ستاره پس از تحصیل در مدرسه امریکایی ها عزم خود را جزم کرده بود تا خودش یک مددکار اجتماعی شود، همانند "یوجین دولیتل"
بعد از ورود به امریکا اولین بار به ساموئل جردن امریکایی رجوع کرد که برایش دیداری غیرمنتظره بود. او با مدد کمک های فرهنگی، معنوی و علمی جردن در یکی از بهترین دانشگاه های امریکا همین دانش و تجربه را به طور سیستماتیک فرا گرفت و خود را به قلۀ یک دانش جدید رساند که برایش غرور و اعتماد به نفس می آورد، آنقدرکه به دیگر نقاط جهان سفر کرد تا جایگاه و اعتبار جهانی پیدا کند. اکنون دیگر مشاور و متخصص آموزش امور اجتماعی ماهری شده بود و از سوی دانشگاه شیکاگو به خاور دور سفر ها کرده بود. وقتی به استخدام سازمان ملل درآمد گویی به بخش تسهیل کننده ای از آمال هایش دست یافته بود. در بغداد ملکه عالیا یک مدرسه خدمات اجتماعی تاسیس کرده بود که به همت سازمان ملل، ستاره را مامور خدمات رسانی اجتماعی کرد. او در اینجا بود که شهرهایی را از نزدیک دید و تجربیاتی کسب کرد که کمتر مددکاری در این سال ها چنین سابقه ای از خود برجای گذاشته است. اردن، لبنان، مصر، شیخ نشین ها و دیگر کشورهای مسلمان، آزمایشگاه آزمون و خطایش بود. هر آنچه که ندیده بود در آنجا به آزمون گذاشت.
ستاره به مدت ده سال در آمریکا بود که صدای آمرانه و تحکم آمیز ابتهاج در جایگاه رییس سازمان برنامه ایران در یک دورهمی که به ایشان گفت : " ایران به وجود چنین زنان تحصیلکرده ای نیاز دارد. ضمن آنکه این تجربه و این نوع ابتکارات در ایران هم می تواند منشاء خدمات اجتماعی و آموزشی قابل توجه ای باشد. شما بیایید در ایران چنین مدارسی دایر کنید. من هم کمک خواهم کرد."
همین کلام نافذ و مقتدرانه ابتهاج، آنچنان او را بی قرار وطن کرد که ناگهان یک روز متوجه شد که در مراکز آموزشی تهران به دنبال مکان مناسبی است که چنین مدارسی را در تهران دایر کند. او توانست با کمک عده ای از درباریان و خانواده خود موسسه ای را در ایران تاسیس کند. از فعالیت های موسسه آن ها تربیت مددکاران و فرستادن آن ها به خارج از کشور برای ادامه ی تحصیل٫ تاسیس خانه های سالمندان و دیگر مراکز بهزیستی در ایران بود. وی در راه احقاق حقوق زنان ایرانی بسیار تلاش نمود تصویب (لایحه ملی تنظیم خانواده) با تلاش او ممکن شد.
از دیگر اقدامات ماندگار او تاسیس (مراکز رفاه) در محلّه های فقیرنشین تهران و حاشیهی تهران بود که به کودکان و خانواده ها کمک می کردند. او همچنین اولین کسی است که سیستم آموزشی در مهدکودک ها در ایران را براساس اصول تربیتی مدرن تغییر و تحول داد.
(مدرسه ی عالی مددکاری اجتماعی) بعد از چند سال فعالیت با مجوز وزارت علوم به دانشگاه ارتقا یافت و از طریق کنکور سراسری در دو مقطع لیسانس و فوق لیسانس دانشجو جذب می کرد. این مدرسه و شاگردان ستاره فرمانفرماییان خدمات اجتماعی و حمایتی بسیاری را در پرورشگاه ها، محله های فقیرنشین، مدارس، زایشگاه ها و درمانگاه ها تعریف و اجرایی کردند.
شاگردان فرمانفرماییان با نظارت او در محله ی روسپی خانه های تهران، شهرنو درمانگاه و محل های ویژه ای برای ارائه ی خدمات بهداشتی و درمانی به زنان روسپی راه اندازی کرده بودند و در آتش سوزی بزرگ این محله در دهه ی چهل، در مهار آتش به ماموران آتش نشانی کمک کردند.
ایشان مبتکر و مروج طرحی به نام (طرح تنظیم خانواده) بودند از طریق مراکز تنظیم خانواده، به مادرانی که به علت عدم آگاهی و با داشتن شرایط نامناسب معیشتی هر ساله باردارهای ناخواسته را متحمل می شدند برای حفظ سلامتی و جلوگیری از از بارداری های ناخواسته قرص های جلوگیری از بارداری می دادنند تا بارداری های ناخواسته انجام نشود و تا فراهم شدن شرایط لازم برای پرورش فرزند بعدی، از حاملگی جلوگیری کنند. این طرح و روش مورد تایید آیت الله شریعتمداری نیز قرار گرفت.
ستاره فرمانفرمایان در سال های دههی1950 و 1960 میلادی، به دعوت سازمان ملل متحد، برای اجرای طرح های مددکاری اجتماعی در خاورمیانه به عراق و پس از آن به مصر، سوریه و لبنان سفر کرده بود.
دانشگاه هاروارد نام ستاره فرمانفرماییان را به عنوان یکی از زنان پیشرو در علم مددکاری در لیست (زنان تأثیرگذار تاریخ آمریکا) قرار داده است. او خاطرات زندگی و کار حرفه ای خود را در کتابی با عنوان (دختری از ایران) منتشر کرد که این کتاب در ایران بارها تجدید چاپ شد.سه مردی که در سرنوشت ستاره فرمانفرما تاثیر داشتند،عبدالحسین میرزا فرمانفرما پدرش، دکتر جردن، اولین کسی که مددکاری را به او شناساند و دیگری مهاتما گاندی که وی در عمل شناخت. اولی به او جرات پرواز داد، دکتر جردن به او راه دانستن را آموخت و الگوی گاندی برایش در عمل همه آن جرات و غرور را معنای مردمی بخشید.
ستاره اگرچه عضوی از خاندان میرزا عبدالحسین فرمانفرمائیان بود و از شاهزادگان قجری محسوب می شد اما همه زندگی فعال و موثر خویش را صرف خدمت به محرومان جامعه ایران کرد.
وی ساعت 12:36 روز چهارشنبه 3 خرداد 1391 (23 می 2012)، در لس آنجلس، کالیفرنیا و در سن 91 سالگی در گذشت.
منابع :
اولین زنان، عذرا دژم، نشر علم، چاپ اول 1384_ تاریخ ایرانی _ مجید یوسفی _ دختری از ایران، ستاره فرمانفرمائیان _ زنی که به فقیران ایران کمک می کرد، اشراف زاده بود - مقاله واشینگتن پُست
با عضویت در خبرنامه پیـام امیـد از طریق ایمیل یا موبایل می توانید از برگزاری کمپین های کمک رسانی و رویدادها ما با خبر شوید
وب سایت پیام امید چارچوبی را برای جمع آوری کمک های مردمی و اعطای آن به نیازمندان فراهم می آورد. با پیام امید خیرین کمک های خود را به دست نیازمندان واقعی می رسانند. کمک های کوچک شما در کنار پیام امید نیازهای بزرگی را برآورده می کند