علیرضا نبی متولد 1347 در خانواده ای فقیر در حاشیه مشهد بود که فقر شدید شان مجبورشان کرد به مشهد مهاجرت کنند .
پدرشان به بیماری اعتیاد دچار بودند و مادرشان با این که خواندن و نوشتن نمی دانست و در واقع دانش آکادمیک نداشتند، اما سواد اجتماعی بالایی داشتند. ایشان در خانواده ای پر جمعیت به دنیا آمدند که هر نوع جرم و بزه ای در آن شکل گرفته بود از اعتیاد پدر و برادران تا بیماری جنسی پدر و درد و رنجی که مادر به واسطه ی شکنجه های همسرشان هر روز متحمل می شدند...
علیرضا نبی فقیر مشهد مهاجرت
علیرضا نبی متولد 1347 در خانواده ای فقیر در حاشیه مشهد بود که فقر شدید شان مجبورشان کرد به مشهد مهاجرت کنند .
پدرشان به بیماری اعتیاد دچار بودند و مادرشان با این که خواندن و نوشتن نمی دانست و در واقع دانش آکادمیک نداشتند ، اما سواد اجتماعی بالایی داشتند .ایشان در خانواده ای پر جمعیت به دنیا آمدند که هر نوع جرم و بزه ای در آن شکل گرفته بود از اعتیاد پدر و برادران تا بیماری جنسی پدر و درد و رنجی که مادر به واسطه ی شکنجه های همسرشان هر روز متحمل میشدند و این پایان درد نبود درد اصلی آنها فقر بسیار شدیدی بود که از شدت گرسنگی آجر به شکم بستن را بارها و بارها در خانه ی 12 متریشان برای آنها تداعی می کرد و اگر دو تا سه روز غذایی برای خوردن نمیافتند مادر به همرا بچه ها به دور میدانی به اسم «عدل پهلوی» می رفتند و می گفتند بعضی از علف های دور این میدان خوردنی هستند! چرا که شب از زور گرسنگی در آن اتاق 12متری بیتابی نکنند.
سال 1355 تنها 7 سال داشت که بعد از مدرسه به همراه مادر ، با 10 تومانی که یک خیر به آنها می داد 10 روزنامه میخریدند تا سر چهارراه لشکر خیابان ارگ مشهد آنها را به قیمت 15 ریال بفروشند و سود کنند . در همان دوران کودکی ورشکستگی را بارها و بارها تجربه کرد! روزنامه ها گاهی به فروش نمی رفت و عملا ورشکست می شدند. یعنی 10 روزنامه می ماندکه دیگر کسی آنها را نمی خرید و تمام سرمایه شان برای آن شب از دستشان می رفت .
مادرشان در تمام مدتی که علیرضا روزنامه می فروخت کنار دیوار می نشست تا روزنامه ها به فروش برسند چرا که در غیر این صورت شب برای بچه ها چیزی نداشتند و این 10 تومان تمام دارایی آن روز آنها بود . طبق گفته ی خودشان " من بارها ثروتمندشدن و بردن در یک پروژه را تجربه کردم و بارها هم ورشکستگی را، یعنی وقتی 10 تا روزنامه را می فروختیم دانه ای 15 ریال، من احساس می کردم یک قرارداد نفتی 15 میلیارد دلاری را برده ام. وقتی روزنامه های مان را نمی خریدند، احساس ورشکستگی می کردم. یعنی وقتی با مادرم دو نفری تا خانه گریه می کردیم، من طعم ورشکستگی را تجربه کردم."
با اینکه مادرشان تحصیلات آکادمی نداشتند اما علیرضا را مجبور می کردنند تمام روزنامه ها را بخوانند حتی نمی دانست همه روزنامه ها مثل هم هستند ، فکر می کرند چون 10 روزنامه دارند مطالب آنها با هم فرق دارد در صورتی که در آن سال ها تنها روزنامه ی کیهان و اطلاعات وجود داشتند .طبق گفته ی دکتر نبی " شاید بتوانم بگویم که فقط مادرشان ایشان را به دندان کشید و گفتند اگر نتوانستم هشت تای شان را نجات بدهم، این یکی را نجات می دهم و فکر می کنم تمام انرژی اش را روی تربیت من گذاشت و مرا مثل خودش تربیت کرد."
در 8 و 9 سالگی علیرضا نبی مادرشان از علیرضا میخواست که مانند مطالبی که در روزنامه می خواند بنویسد و اورا با قول اینکه هر کاری برای چاپ مقاله ات خواهم کرد تشویق می کردنند .
مادر دکتر نبی بعد از اینکه موفق به چاپ مقاله ی علیرضا در اطلاعات نشده بود به راهنمایی روزنامه اطلاعات به روز نامه ی کیهان بچه ها رفت و با اصرار فراوان ، برای نخستین بار مقاله او را چاپ کرد. می توان قدرت و جسارت قلم توانمند دکتر علیرضا نبی را در مقاله هایش عصاره تلاش آن روز مادر ایشان دانست که آن روز او را وادار می کرند بخواند و بنویسد .
طبق گفته ی خودشان " بیزینس را اینجوری یاد گرفتم. آن روزها وقتی سرمایه مان را از دست می دادیم، باید می رفتم واکس می زدم تا یک ماه، تا سودش بشود 10تومان، بلکه دوباره بتوانیم 10 تا روزنامه بخریم. واکسی بودم، روزنامه می فروختم، ولی زیبا ترین کاری که به آن افتخار می کنم فروختن بلیت فیلم «شعله» توی بازار سیاه بود! من شب می رفتم با پتو جلوی سینما آریا می خوابیدم تا صبح بلیت فیلم «شعله» را پنج تومان می خریدم و 10 تومان می فروختم. سال 56 بود. همیشه در آرزوی این بودم که بتوانم بروم و فیلم «شعله» را ببینم. صد تا بلیت «شعله» خرید و فروش کردم، ولی موفق به دیدن این فیلم در سینما نشدم تا بعدها که این فیلم های سوپرهشت آمد و من توانستم یک دستگاه پروژکتور کرایه کنم و این فیلم را ببینم."
با کار سخت و امید و پشتکار در 17 یالگی در مشهد نخستین کارگاه چاپ پارچه را تاسیس کردنند . اینکه طاقه ای پارچه ی سفید با چند طرح ، بسیار زیبا و رنگین می شود برای ایشان لذت بخش بود به بچه هایی که وارد این کار می شدند، کار یاد می داند. اینطور شد که کم کم کارشان توسعه پیدا کرد. در حال حاضر 40کارگاهی که در مشهد در این صنعت فعالیت دارند از شاگردان استاد نبی هستند کهمحصولاتی درخور و شایسته با کیفیت بالا را عرضه می کنند .
در نوزده سالگی بود که ازدواج کردند و وارد خانواده ای کاملا فرهنگی که مقید به اصول. کتاب، شعر و مطالعه بودند ، شدند . از نظر ایشان مادر همسرشان ، سازنده ی شخصیت فرهنگیایشان شدند .
درک دکتر نبی از درد افراد نیازمند و باور اینکه کمک یک خیر چقدر می تواند برای یک خانواده امید بخش باشد بر آن شدند که کاری متفاوت انجام دهند .
در سال 1383 از یک واحدی اجاره ای با 15 نفر در مشهد کارشان را برای تولید فرآورده های زیتون ( آرشیا ) شروع کردنند ، ایشان با یک نظریه شرو کردنند که " نیروهای آسیب دیده بسیار بهره وری شان از نیروهای تحصیلکرده بیشتر است ". و در حال حاضر در 3کارخانه ی خود افرادی را استخدام می کنند که سوء پیشینه دارند چرا که به واسطه ی زندگیشان در کودکی درد و آسیب را به خوبی درک کرده اند و جنس درد آنها برایشان آشناست . در حال حاضر 1000 نفر به صورت مستقیم و صد ها خانم بصورت دور کاری در منزل برای فراورهای زیتون با مجموعه ی ایشان همکاری می کنند .و بسیاری در لیست انتظار برای استخدام در کارخانه جات دکتر علیرضا نبی می باشند .
مادر دکتر علیرضا نبی به ایشان بخشش ، به فکر دیگران بودن ، مفید بودن را در کودکی ودر اوج فقر و تنگ دستی ، یاد داند .ایشان از مادرشان بخشش را یاد گرفتندوقتی یک روز عصر که روزنامه ها را فروخته بودند و خوشحال از این که امشب شامی دارند اما در راه برگشت به خانه ، یک روز برفی سرد سال1357 مادر تمام درآمدشان را به خانم کولی که کنار خیابان با دو فرزند خود نشسته بودند داد . بخشش یعنی صددرصد آنچه را که داری بتوانی ببخشی، بتوانی از آن بگذری.
منابع
مقاله ی «آشنایی با دکتر علیرضا نبی؛ کارآفرینی که تنها مجرمان را استخدام می کند» تحریریه شهروند با اندکی تلخیص
مقاله ی «کارخانه ای که فقط افراد دارای سوء سابقه را استخدام می کند» عصر ایران با اندکی تلخیص
با عضویت در خبرنامه پیـام امیـد از طریق ایمیل یا موبایل می توانید از برگزاری کمپین های کمک رسانی و رویدادها ما با خبر شوید
وب سایت پیام امید چارچوبی را برای جمع آوری کمک های مردمی و اعطای آن به نیازمندان فراهم می آورد. با پیام امید خیرین کمک های خود را به دست نیازمندان واقعی می رسانند. کمک های کوچک شما در کنار پیام امید نیازهای بزرگی را برآورده می کند