می توانست معلم یک دبیرستان دخترانه باشد و بعد از چند ساعت تدریس به خانه اش برگردد ، می توانست در مدرسه ای در مرکز شهر نزدیک محل زندگی اش تدریس کند و یک معلم معمولی باشد که وظیفه اش تنها درس دادن به بچه ها می باشد ولی او با خواست خود در منطقه ای محروم در حاشیه شهر کرمان تدریس می کند و پیگیر زندگی تک تک شاگردانش می باشد.
آرزو تاران متولد 1354 می باشد ایشان دارای کارشناسی علوم اجتماعی هستند...
آرزو تاران علوم اجتماعی کرمان معلم
"پرتو نور اجازه نمی داد لای پلک هایم را کامل باز کنم تا دنیا را دوباره همان قدر شفاف و با همه جزئیاتش ببینم. چند باری پلک زدم تا همه چیز آمد سر جایش. ماسک اکسیژن را که از روی صورتم برداشت، همه چیز برایم عوض شد. من فرصت دوباره ای برای زندگی پیدا کرده بودم؛ باید هر طور که شده بود از این فرصت استفاده می کردم. فقط احساس کردم که باید بروم…"
می توانست معلم یک دبیرستان دخترانه باشد و بعد از چند ساعت تدریس به خانه اش برگردد ، می توانست در مدرسه ای در مرکز شهر نزدیک محل زندگی اش تدریس کند و یک معلم معمولی باشد که وظیفه اش تنها درس دادن به بچه ها می باشد ولی او با خواست خود در منطقه ای محروم در حاشیه شهر کرمان تدریس میکند و پیگیر زندگی تک تک شاگردانش می باشد.
آرزو تاران متولد 1354 می باشد ایشان دارای کارشناسی علوم اجتماعی هستند ، 12 سال به عنوان معلم و 8 سال به عنوان معاون دریکی از محروم ترین مدارس حاشیه ی شهر کرمان ، مدرسه ای در شرف آباد که به گفته ی تاران بی شباهت به حلبی آباد نیست برای 500 دانش آموز هم معلمی و هم مادری می کند . تاران شاید با دیدن همین محرومیت هایی که بیخ گوش شهر کرمان اتفاق می افتد، تصمیم گرفت تا به جای معلمی در مدرسه ای در شهر، به حاشیه برود تا با همه توانش از بچه ها و خانواده های این منطقه حمایت کند. او که به انجام کارهای خیر در این منطقه معروف است، صبح به صبح برای بچه های مدرسه اش صبحانه درست می کند، ناهار می پزد، و در ماه رمضان افطاری درست می کند و دلش می خواهد بچه ها بدون دغدغه نان سر کلاس درس باشند. ایشان 12سال معلم مقطع ابتدایی بودند چرا که تصورشان این است در کودکان معصومیتی وجود دارد که نمی توان آن را در وجود دیگران دید . آرزو تاران به یکباره دچار بیماری قلبی شدیدی شدند و در صورتی که امیدی برای زنده ماندن نداشتند اما خداوند به ایشان عمری دوباره بخشید "پرتو نور اجازه نمی داد لای پلک هایم را کامل باز کنم تا دنیا را دوباره همان قدر شفاف و با همه جزئیاتش ببینم. چند باری پلک زدم تا همه چیز آمد سر جایش. ماسک اکسیژن را که از روی صورتم برداشت، همه چیز برایم عوض شد. من فرصت دوباره ای برای زندگی پیدا کرده بودم؛ باید هر طور که شده بود از این فرصت استفاده می کردم. فقط احساس کردم که باید بروم…"
همین درد نقطه ی شروع درمان بسیاری از مشکلات دانش آموزانش شد . دیگر با دید بازتری در زندگی روزمره ی شاگردهایش عمیق شده بود و با فقر و مشکلات آنها از نزدیک آشنا شده بود و به کمک دوستان ، خیرین و .. پیگیر حل آنها بود .
فقر و اعتیاد و نبود کار و شرایط بد اقتصادی ازدواج در سنین کم و .. مشکلاتی هستند که دنیای شاد کودکی دانش آموزان او را در بر می گرفتند و چون ابری سیاه بر زندگیشان سایه می افکند .ایشان با کمک دوستان خود به صورت داوطلبانه هنر پته دوزی را به مادران آموزش می دهند تا منبع در آمدی جز یارانه ها داشته باشند . پیگیر ترک کردن والدین دانش آموزهایش از اعتیاد ، تهیه یک وعده غذای گرم برای دانش آموزان تنها نمونه های کوچکی از مهر مادری این معلم عزیز می باشد .
ارتباط دانش آموزان با ایشان فراتر از ارتباط شاگرد با معلم می باشد و آغوش ایشان همیشه پناهی برای اشک های بچه هاست که گاه از شدت گرسنگی به آغوش ایشان پناه می آورند .دیدن این غم سنگین تر از توان قلب یک معلم مادر می باشد .
چهره های رنگ پریده و ضعیف شاگردان در ابتدای صبح ایشان را بر آن کرد با وجود درآمد کم شغل معلمی به همراه دوستانشان برای بچه در مدرسه نان و پنیر آماده کنند تا از شدت گرسنگی و عدم توان کافی برای یادگیری دچار افت تحصیلی نشوند اوایل با معلم های دیگر مدرسه هزینه ی ، صبحانه نان و پنیر را فراهم می کردنند ولی چون تعداد دانش آموزان زیاد بود از خیّرها هم کمک گرفتند و توانستند مثلا مغز گردو هم کنار نان و پنیرشان بگذاریم که دچار سوءتغذیه نشوند. یک روز تخم مرغ ، یک روز حلوا یا لوبیا گرم و شله زرد و آش رشته درست می کنندکه تنوع داشته باشد. هر روز صبحانه شاگردانش را آماده می کند، در مدرسه برایشان ناهار می پزد، برای خانواده های شاگردان محرومش کارآفرینی در زمینه ی" پته "می کند و تلاشش این است که لبخندی کش دار میهمان صورت هر روز دانش آموزانی باشد که آنها رو چون فرزندان خود دوست دارد . ایشان 14 تا 15 ساعت از وقت خود را با عشق برای شاگردان و خانواده هایشان در شریف آباد که چون حلبی آباد می باشد می گذارند تا دردی را از شانه ی خانواده ها کم کند .
شاگردان خانم آرزو تاران محبتشان را در نقاشی ها و گل های که از خیابان برای ایشان می آورند به ایشان نشان می دهند .
خانم تاران در حالی تمام این فعالیت ها را انجام می دهد که حقوق خالص دریافتی اش از آموزش و پرورش دو میلیون و 300 هزار تومان است. با این حال او امروز از همه چیز راضی است : " احساس می کنم این همه سال زندگی بی نتیجه نبوده است. زندگی خیلی ها را نجات داده ام و این برایم ارزشمند است. امروز قلب من آرام است و شرایط هر چقدر هم که سخت شود باز در کنار بچه هایم خواهم بود."
منابع
گزارش سهیلا صدیقی خبرگزاری ایسنا با اندکی تلخیص _ گزارش بهناز مقدسی شهروند با اندکی تلخیص
با عضویت در خبرنامه پیـام امیـد از طریق ایمیل یا موبایل می توانید از برگزاری کمپین های کمک رسانی و رویدادها ما با خبر شوید
وب سایت پیام امید چارچوبی را برای جمع آوری کمک های مردمی و اعطای آن به نیازمندان فراهم می آورد. با پیام امید خیرین کمک های خود را به دست نیازمندان واقعی می رسانند. کمک های کوچک شما در کنار پیام امید نیازهای بزرگی را برآورده می کند