از کودکی زندگی فقیرانه ای با مادرش داشت. روزی مادری را می بیند که به اجبار پسر بچه اش را از جلوی در کبابی به سمت خود می کشاند و وعده کباب داغ در روزهای آینده را به او می دهد. فقر خودش را از یاد برد. همانجا نذر کرد اگر صاحب مکنتی شود، از فرزندان بی سرپرست نگهداری کند.
سالها گذشت و با تلاش فراوان اولین مترجم کتابهای رسمی کلاسیک و صاحب انتشارات مظفری شد و توانست رتبه و مقام بالایی بدست بیاورد. اما نذرش را از یاد برده بود. تا اینکه بر سر راهش پسری خسته و رنجور را دید که از شدت گرسنگی کنار خیابان افتاده است. به یاد نذری که کرده بود افتاد و او را به خانه برد.
زندگی فقیرانه کباب داغ نذر
از کودکی زندگی فقیرانه ای با مادرش داشت. روزی مادری را می بیند که به اجبار پسر بچه اش را از جلوی در کبابی به سمت خود می کشاند و وعده کباب داغ در روزهای آینده را به او می دهد. فقر خودش را از یاد برد. همانجا نذر کرد اگر صاحب مکنتی شود، از فرزندان بی سرپرست نگهداری کند. سالها گذشت و با تلاش فراوان اولین مترجم کتابهای رسمی کلاسیک و صاحب انتشارات مظفری شد و توانست رتبه و مقام بالایی بدست بیاورد. اما نذرش را از یاد برده بود. تا اینکه بر سر راهش پسری خسته و رنجور را دید که از شدت گرسنگی کنار خیابان افتاده است. به یاد نذری که کرده بود افتاد و او را به خانه برد. غذایش داد. لباس نو بر تنش کرد. نگهداری از این پسر انگیزه ای شد برای اینکه شادوران محمدعلی مظفری در سال 1326 خانه نوباوگان مظفری را تاسیس کند و از آن به بعد هر کودکی که مشکلی در خانواده اش دارد و از بهزیستی و مراکز دیگر معرفی می شود این خانه را خانه امن خود بداند.
موسس اولین دارالایتام تهران، مرحوم محمدعلی مظفری جواهری بود که پیش از آن به خاطر ترجمه و تالیف کتاب های درسی، در فهرست اولین های کشور قرار گرفته بود. او در روز دهم آبان ماه 1327 وقتی به مناسبت تاسیس پرورشگاهش که کودکان یتیم و بد سرپرست را تحت پوشش قرار می گرفت، سخنرانی می کرد گفته بود: " این بنده با تاییدات خداوند متعال دست به تاسیس دارالایتامی زده ام که بحمدالله اساس محکمی داشته و امید می رود که قابل بقاء و دوام بوده و در آینده سرمشق دیگران باشد، وقفنامه طوری تنظیم و نکات و پیش بینی های لازمه در آن طوری رعایت شده که از حیف و میل مصون مانده و نگاهداری و پرورش و تعلیم و تربیت کودکان یتیم به نحوه شایسته عملی خواهد شد."
مرحوم محمدعلی مظفری 74 ساله بود که تصمیم گرفت تمام اموال خود را وقف کرده و با موافقت دو فرزندش مرحومین ناصر و شوکت مظفری ، پرورشگاهی را به نام "مظفری" تاسیس کند. او در کتاب خاطرات کوچکی که به یادگار گذاشته، نوشته است: "زمانی که این کودکان یتیم و بی جا و مکان را به دارالایتام آورده و تن برهنه آنان را لباس پوشانیدم از فرط شادمانی در پوست خود نمی گنجیدم. 7،8ساله بوده اند که خودش یتیم می شوند و در آن زمان وضع مالی خوبی نداشته اند تنها یک مغازه زرگری کوچکی بوده است که آن برای کسب درآمد برای نگهداری مادر بیمارش اجازه می دهد و با این شرایط زندگی می کند. "
محمد علی مظفری از دو سالگی تحت تربیت پدرش که فردی عارف بود و با شعرای زمان و تفکرات آنها آشنایی داشت، طوری در 12 سالگی از شوق درس و برای کسب تحصیل به یکی از مدارس عالی آن زمان یعنی مدرسه آمریکایی می رود اما به دلیل فقر مالی آن را نمی پذیرفتند اما آن قدر می رود و می آید و اصرار می کند تا آنکه مدیر آن مدرسه با مطلع شدن از سطح سواد او راضی می شود در ازای تمیز کردن کلاس ها و مدرسه به او اجازه تحصیل در آنجا را بدهد.
بعد از مدتی او ، شاگرد ممتاز مدرسه امریکایی ها می شود و این مسئله باعث نزدیک شدن او نیز به خانوده های سران و بزرگان آن زمان می شود و بعد از مدتی که به تدریس زبان انگلیسی به فرزندان میرزا علی اصغر خان اتابک می پردازد وارد سفرت آمریکا با سمت مترجمی می شود.
بعد از مدتی کار در فضای سفارت از محیط سیاسی آنجا خسته می شود و با پیگیری زیاد استعفا می دهد و با همراهی یکی از دوستان پدرش در یک کتاب و نوشت افزار فروشی در خیابان لاله زار مشغول به کار می شود که بعداز دوسال به دلیل کسادی بازار آن محل را ترک کرده و در مغازه ای در خیابان ناصریه (ناصر خسرو) به سختی کار را ادامه می دهد اما باز به کمک دوست پدرش مغازه را با فروش کتاب هایی که از فرانسه وارد می کردند رونق می بخشد. در آن زمان کتاب هایی درسی برای مدارس وجود نداشت تنها کتاب های قدیمی از اهل ادب ایران مانند بوستان سعدی، تاریخ معجم، حافظ و .. تدریس می شد همین امر باعث می شود او شروع به تالیف و ترجمه کتاب هایی برای دانش آموزان می کند، نخستین کتاب کلاسی که در ایران توسطمحمد علی مظفری از انگلیسی به فارسی ترجمه می شود " اخلاق مصور" بود .کنار کتاب اخلاق مصور کتاب هایی چون حفظ الصحه در 4 جلد و علوم طبیعی که در خور فهم کودکان باشد را کنار تعلیم البنات برای دختران تالیف و ترجمه کرد که با توسعه فرهنگ مدارس که تعداد آنها زیاد شد بر انتشار این کتاب ها افزوده شد و سرمایه قابل توجهی از این راه بدست آورد که منجر به خوب شدن وضع مالی او شد.
طبق اسناد موجود در تاریخ 25 شهریور 1326 از طرف وزارت فرهنگ تشویقی، به شرح زیر در روزنامه ها و رادیو تهران برای قدر دانی از او منتشر می گردد: " آقای محمد علی مظفری در حدود چهل و پنج سال قبل اولین کتابخانه کتب کلاسی را به نام "کتابخانه مظفری" تاسیس نموده و تدریجا موفق شده است که کتاب های کلاسی را طبق برنامه وزارت فرهنگ تالیف و منتشر سازد از جمله چهار مجلد اخلاق مصور، چهار مجلد هندسه، یک مجلد هندسه ساده و یک مجلد تعلیم البنات را چاپ و در دسترس محصلین گذارده و مدت بیشت سال مورد استفاده بوده است".
در خاطرات محمد علی مظفری آمده است که او بعد از سال ها مدیریت کتابخانه مظفری را به دامادش واگذار می کند و خود مشغول به حرفه جواهر فروشی و تجارت آن می شود، تا اینکه در شبی در مقابل دکان کبابی کودک یتیمی را می بیند که با گریه و زاری از مادربزرگ خودش که پیرزن فقیری بود خواستار لقمه نان و کبابی می شود و دیدن این تصویر شروعی می شود برای وقف تمام اموالی که با سختی به دست آورده بود.
مرحوم محمد علی مظفری تحت تاثیر این ماجرا نذر می کند در نخستین روز هر سال هزار نفر از مردمان فقیر و مستخحق را اطعام کند به صورتی که تا 7 سال این ماجرای ادامه پیدا نمی کند اما بعد از مدتی به دلیل حرف و حدیث ها که پشت سر او من باب تظاهر او به این کار می زنند تغییر مسیر می دهد و به جایش در خفای بیشتری هر سال هزار طاقه عبای ضخیم خریده و برای تقسیم میان فقرا به شهرستان ها می فرستد.
او در کتاب خاطراتش با اشاره به اینکه از این کار هم بعد از مدتی به دلایلی دست برداشتم،نوشته است:بعد از آن سالیانه به تقسیم یک صد خروار خاکه ذغال در میان مستمندان پرداختم اما هیچ کدام از آنها مرا راضی نکردند تا اینکه به یاد خاطرات گذشته مصمم گشتم که تمام دارایی خود را برای تاسیس دارالایتامی وقف کنم که عده ای از اطفال بی پدر و مادر را پرورش داده و با ادامه این کار به تدریج از تعداد کودکان فقیر و بی کس که در اثر نداشتن وسیله زندگی عاقبت به دزدی و خیانتکاری می پردازند بکاهد.
در خانه نوباوگان پر از عکس های کسانی است که در این خاندان مسئولیت پرورشگاه را تا به حال ادامه داده اند و کنار آن عکس ها تصویر وقف نامه دارالایتام در قابی بر روی دیوار ماندگار شده است که نشان بخشش، مردانگی و بزرگواری مردی دارد که خود معنای سختی را کشیده بوده است، که می توانست در لابلای خوشی هایی که بدست آورده بود همه آن گذشته و نذرها را فراموش کند و دیگر خانه نوباوگانی امروز برای 27 کودک باقی نماند.
منابع
سایت خانه نوباوگان محمد علی مظفری
مقاله زهره شریفی
با عضویت در خبرنامه پیـام امیـد از طریق ایمیل یا موبایل می توانید از برگزاری کمپین های کمک رسانی و رویدادها ما با خبر شوید
وب سایت پیام امید چارچوبی را برای جمع آوری کمک های مردمی و اعطای آن به نیازمندان فراهم می آورد. با پیام امید خیرین کمک های خود را به دست نیازمندان واقعی می رسانند. کمک های کوچک شما در کنار پیام امید نیازهای بزرگی را برآورده می کند